ارزش‌های ما

هر کدام از ما در زندگی دیدگاه خاص خود را داریم که می‌خواهیم زندگیمان را بر اساس آنها پیش ببریم. علایقی که دوست داریم در روزمرگی‌هایمان بگنجانیم تا پیش بردن چرخ زندگی برایمان راحت‌تر و دلپذیرتر شود. این علایق و دیدگاه‌ها همان ارزش‌ها هستند. ارزشهایی که با وجود آنها می‌توانیم به زندگیمان معنای بهتری ببخشیم.

 

ارزش چیست؟

باورها، اعتقادات و عادت‌های به هنجاری که ما با وجود آنها احساس خوبی را تجربه می‌کنیم و نبود و یا کم بود آنها ما را از درون آشفته و اندوهگین می‌کند و در نتیجه ما به احساس پوچی و خالی بودن از معنای واقعی زندگی می‌رسیم. این باورها و خواسته‌های مطلوب به دو دسته جمعی و فردی تقیسم می‌شود که در نهایت پنج تا سه ارزش اصلی زندگی ما را تشکیل می‌دهند.

ارزش‌های جمعی مانند آزادی، برابری، امنیت، انسان دوستی و سلامتی که در تمام جوامع با فرهنگ‌های مختلف مشترک اند.

ارزش‌های فردی هم می‌تواند شامل ارزش‌های جمعی و ارزش‌های شخصی باشد. ارزش شخصی مانند صمیمیت، هیجان، کارهای خیرخواهانه، شغل بخصوصی و …باشد.

هدف با ارزش یکی است؟

هدف همراستای ارزش است. ما هدف می‌گذاریم تا به ارزش برسیم. در واقع این ارزش‌است که باعث ایجاد هدف گذاری می‌شود.

ارزش همیشگی است، اما هدف‌ها زمان بندی دارند.

یک ارزش می‌تواند باعث ایجاد هدف‌های مختلف در طول دوره‌های مختلف شود. و در واقع ارزش است که زندگی را هدفمند می‌سازد.

ارزش درونی است و هدف راه‌های بیرونی که در نهایت به ارزش ختم می‌شود.

به عنوان مثال ارزش ما صمیمیت در رابطه عاطفی است و اگر بخواهیم به این صمیمیت برسیم هدف ما می‌شود ارتباط موثر و برای به دست آوردن این ارتباط موثر ما سعی می‌کنیم طرف عاطفی خود را بهتر بشناسیم و یا با رفتن به دوره‌هایی که می‌تواند در چگونگی ارتباط موثر به ما کمک کند سعی می‌کنیم ارزش صمیمیت خود را حفظ و زندگی کنیم.

 

آیا تمام ما انسان‌ها در زندگی دارای ارزش هستیم؟ 

بله، ما به عنوان یک انسان خردمند دارای درک و فهم هستیم و این درک انسانی شامل یک سری دیدگاه‌ها و احساساتی است که ما بر اساس آن می‌توانیم خود را تعریف کنیم.

اما خیلی از ما انسانها شاید هیچ وقت نام آن باورها و اعتقادات را ارزش نگذاریم. زیرا ممکن است در فرهنگ و جامعه‌ای بزرگ شده باشیم که هیچ گاه ارزش‌ها و راه‌های شناخت آن را به ما آموزش نداده باشند. اما با این وجود هر انسانی در درون خود میل و کشش به یک سری کارهای هنجار و مطلوبی دارد که با انجام آنها احساس خوبی را تجربه می‌کند و این حس خوشایند و مطلوب کسب شده در پی ارزش وجودی و باوری ما به وجود می‌آید.

 

چه می‌شود که انسان‌ها ارزش زندگی خود را پیدا نمی‌کنند؟

شاید ما از بدو تولد در خانواده و جامعه‌ای مستبد بزرگ شده‌ باشیم. خانواده و جامعه‌ای که ارزش‌هایش را به اعضای خود تحمیل می‌کند و در این محیط افراد نمی‌توانند هیچ حق انتخاب شخصی داشته باشند.

همچنین افرادی هم هستند که در محیط آزاد فکری بزرگ شده‌اند اما از نظر شخصیتی به شناخت درستی از خود که همان خودشناسی است نرسیده‌اند و ارزش و باورهای آنها وابسته به نظر دیگران است.

 

 

آیا می‌شود بدون ارزشهای شخصی زندگی کرد؟

خیلی از ما در طول زندگی و یا دوره‌هایی از زندگی بوده که شاید اصلا ارزشهای فردی خود را نمی‌شناختم و فقط ارزشهای جمعی مانند عدالت، آزادی و امنیت را می‌شناختیم و به آن واقف بودیم. اما به زندگی ادامه دادیم ولی مطمئنن زندگی مطلوب و با کیفیتی نداشته‌ایم. زندگی که در آن خلاقیت و ایده‌ی ما نقش اساسی داشته باشد.

گاهی انسان‌ها چون شناخت درستی از خود و زندگی ندارند و معنای واقعی زندگی را درک نکرده‌اند فقط روزها را به اتمام می‌رسانند.

زمانهایی هم پیش می‌آید که ما پنج ارزش اصلی خود را می‌شناسیم اما بنا به شرایطی مجبور می‌شویم یک یا چند ارزش خود را موقتا کنار بگذاریم، در این شرایط برای این که کیفیت زندگیمان افت نکند می‌توانیم به ارزش‌های دیگر خود بیشتر از قبل بپردازیم. اما یادمان باشد که این کنارگذاشتن‌ها موقتی باشد زیرا کنار گذاشتن ارزش‌ها به صورت متمادی به نا‌امیدی و سرخوردگی تبدیل می‌شود.

امکان دارد ارزش‌های شخصی ما تغییر کند؟

همان طور که در هر دهه از زندگی ما از نظر جسمی و فکری رشد می‌کنیم ارزش‌های ما هم امکان رشد و تغییر و جا به جایی دارند.

اول این را باید در نظر بگیریم که ارزش‌های ما برگرفته از شخصیت ما است. و شخصیت ما در طول زندگی ممکن است افت و یا پیشرفت کند و یا به تعادل برسد.

مثلا یک شخص برون گرای هیجانی می‌تواند یکی از ارزش‌هایش دیده شدن و تایید شدن باشد و در نوجوانی و جوانی این ارزش را با کارهای پر ریسک و پر خطر به دست می‌آورد؛ اما در طول زندگی و با بلوغ فکری سعی می‌کند ارزش تایید شدن را از راه‌های کم‌ خطر دیگری مثلا کمک به دیگران به دست آورد .

یا شخصی را در نظر بگیریم که در دوره‌ای از زندگیش بنا به شرایطی مطیع دیگران بوده و ارزش مطلوب دیگران را زندگی می‌کرده‌، اما زمانی می‌رسد که به استقلال شخصی دست پیدا می‌کند و از آنجا به بعد او تصمیم می‌گیرد ارزشهای خودش را پیش ببرد.

چرا گاهی انسان‌ها ارزش‌های شخصی ما را زیر سوال می‌برند؟

انسان‌ها ممکن است ارزش شخصی ما را زیر سوال ببرند یا آن را مسخره بدانند چون ارزش شخصی آنها نیست.

هر انسانی دیدگاه خاص خودش را دارد و سعی می‌کند از آن محافظت کند و آن را به حق بداند.

وقتی می‌گوییم شخصی یعنی مال ما است و شاید با عموم جامعه و حتی خانواده ما یکی نباشد.

مثال معروف پنج انگشت دست، گویای این مسئله است.

ارزشها طیف وسیعی دارند. و هر ارزشی بنا بر شخصیت روانی ما شکل می‌گیرد.

یکی شخصیت آرامی دارد و از جنگ و خشونت دوری می‌کند و ارزشش صلح و دوستی است.

دیگری شخصیت جنگجو دارد و ارزشش جنگیدن و به دست آوردن و پیروز شدن است.

این دو می‌توانند همدیگر را ترسو یا متخاصم و ستیزگر خطاب کنند.

در حالی که هم صلح و دوستی مطلوب است و هم جنگجو و شحاع بودن.

 

به ارزشهای مطلوب همدیگر احترام بگذاریم و سعی کنیم ارزشمند زندگی کنیم.

 

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

2 پاسخ

  1. مهناز عزیز سلام.
    قلم زیبایی داری و از خواندن مطالبت به وجد می‌آیم. چه خوب که وبلاگت را پیدا کردم.
    به نظر من ارزش‌ها نمای کوچکی از اهداف ما هستند، چیزهایی که میخواهیم بهشون برسیم. و به قول خودت ممکنه فردی یا جمعی باشه.

    1. سلام به تو سعیده‌ نازنین. حضور و نگاه زیبای شما باعث افتخاره. بله ارزش‌ها و اهداف در یک راستا و کامل کننده دیدگاه و شخصیت وجودی ما هستند.
      چه خوب که دوست با ارزش و هم نظری مثل شما دارم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *