آینه‌ی شکسته

تا به حال شده از آینه بدت بیایید؟

روزی چند بار در آینه به خودت خیره می‌شوی؟

شده بدون آینه روز و شب را بگذرانی؟

من زنی را می‌شناسم که سال‌ها از یک تکه آینه‌ی شکسته به اندازه یک سکه پنج ریالی برای دیدن خودش استفاده می‌کرد!

آن هم فقط محض دیدن چشمان سرمه کشیده‌اش.

همین و بس.

هر وقت آینه بزرگتری جلوش می‌گرفتم بدون نگاه کردن به آن دستم را پس می‌زد و می‌گفت نه؛ همین خورده آینه بهتر است.

چنان با قاطعیت و جدیت می‌گفت که گاهی مرا به شک می‌انداخت که نکند واقعا آینه‌‌ی جادویی باشد و من بی‌خبرم.

بار‌ها شده بود برای پیدا کردن وسیله‌ای روی طاقچه دستم به آینه خورده بود و تنم مور مور شده بود‌.

گاهی اوقات از سر کنجکاوی آینه را در دستانم می‌گرفتم و هی پشت و رویش را وارسی می‌کردم بلکه نشانه‌ای از جادویی بودن آن خرده شیشه با جیوه‌ی خاکستری تیره‌ی پشتش ببینم؛ اما تنها چیزی که می‌دیدم یک تکه آینه با لبه‌های نامتقارن بیش نبود.

حتی لبه‌هایش هم بُرنده نبود.

فقط یک تکه آینه‌ی کهنه و خسته بود.

آن زن همان سال‌ها پیش خودش و تکه آینه‌ و چشمان سرمه کشیده‌اش را به دست فراموشی سپرد.

و من از همان سال‌ها هر صبح خودم را در آینه‌ی تمام قد ورانداز می‌کنم تا مبادا مانند آن زن خودم را در یک جفت چشم سرمه نکشیده خلاصه کنم.

 

 

 

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

2 پاسخ

  1. ما کوچک شده خداوند هستیم اما با صدای ترسیده و منفی باف اطرافیان بزرگ شدیم و خودمون رو به دست ترس و ناتوانی سپردیم.
    ممنون از وقت با ارزشت که صرف خواندن مطالبم کردی دوست نازنینم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *